محل تبلیغات شما
دیشب ساعت 8اومدم تو ایستگاه مترو نشستم خلاصه تا اومدم داخل دیدم ی زنه داره امار من ومیگیره 

من رفتم ی طرف پله ها بشینم این بلند شد بره من رفتم رو نیمکت بشینم .

دیدم اینم بازم چشماش ول کن نیست بعد دو سه دقیقه اومد طرفم طاقت نیاورد.

اومده پیشم میگه بیا بریم امشب با من بخواب >من بهش گفتم جانم خخخخخ

گفت بیا بریم امشب خونه من نوشیدنی ام گرفته ام کسی وندارم دلم .میخواد.

اقا هیچی بعدش میگی تو المانی دویچ بلدی ?گفتم اره ولی باهات نمیایم وقتی حرف زدم فهمید مهاجرم.

تادید من اوکی ندادم رفت طرف خروجی بازم ول کن نبود 

زنه حدودا سی ساله 

قیافه واندامش خوب بود 

اینم ی داستان که دشب پیش اومدخخخخخخخواسه من

عیدنوروز به همه تبریک میگم وارزوی بهترینهارو واسه همه دارم الهییییییییییی

اجباری که دیگران هولت میدن

این متن دو روز اعتبار داره........شبی که اولین بار تجربه کردم

ی ,کن ,بازم ,بشینم ,بیا ,بریم ,بریم امشب ,ول کن ,بیا بریم ,ولی باهات ,باهات نمیایم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تحقیقات هیدرولوژی و مسائل اقلیمی